جملات و اشعار زیبا از بزرگان

جملات و اشعار زیبا از بزرگان

جملات و اشعار زیبا از بزرگان

جملات و اشعار زیبا از بزرگان

گلچین اشعار زیبای سعدی

آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست  
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست 
گو میخ مزن که خیمه می‌باید کند  

گو رخت منه که بار می‌باید بست


سعدی




به ادامه مطلب بروید.......



 


آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست  
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست 
گو میخ مزن که خیمه می‌باید کند  
گو رخت منه که بار می‌باید بست سعدی

 

گل که هنوز نو به دست آمده بود  
نشکفته تمام باد قهرش بربود 
بیچاره بسی امید در خاطر داشت  
امید دراز و عمر کوتاه چه سود؟ سعدی

 

چون ما و شما مقارب یکدگریم  
به زان نبود که پرده‌ی هم ندریم 
ای خواجه تو عیب من مگو تا من نیز  
عیب تو نگویم که یک از یک بتریم سعدی

 

آیین برادری و شرط یاری  
آن نیست که عیب من هنر پنداری 
آنست که گر خلاف شایسته روم  
از غایت دوستیم دشمن داری سعدی




 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.