رفیق قـــــافـله پنهــــان نمـــوده خنجر تزویر
که روی گـرده ی من چشم عبرتی بگشاید
زبـــــــان شکوه که آبستن است داغ دلم را
چگـــونه می شود از ســوز درد شعله نزاید
چه شد صلابت طوفان ،خدای نوح کجا رفت
کـه گــــرد فاجعه از روزگــــــار مــــــا بزداید
خلیل جوادی
به ادامه مطلب بروید.......
ادامه مطلب ...